م ح ع م

سلام به روی ماهتون

امشب خانواده ی م.ح.ع.م مهمان ما بودن.

مادر خانواده پزشک بود. خود داماد هم دکترای برق داشت و هیات علمی دانشگاه بود. پدر خانواده هم کار ازاد و منزلشون خیابان جردن.از لحاظ مذهبی و تعدا اعضای خانواده و سن و دغدغه ها هم در تماس تلفنی با هم تناسب داشتیم و به عنوان یه کیس خیلی خوب قبول کردیم که بیان. (البته به جز قد که متوسط بود و من بلند دوست دارم.)

این خانواده برای جلسه ی اول درخواست دیدار خانوادگی داشتند (ما معملا جلسات اول تا سوم مادر و پسر رو میبینیم اگه جریان جدی شد پدرها وارد عمل میشن) در خواست عجیب تر این بود که خانمه میخواست نیم ساعت زودتر بیاد منو بدون حجاب ببینه. ( که خوب خیلی ضایع بود که باباها و پسره نیم ساعت علاف بشن بعد بیان داخل) خلاصعه ما موافقت کردیم و ساعت 19:30 امروز اومدن. تا وقتی مجلس زنونه بود همه چیز خوب بود. من رفتم لباس عوض کنم که پسره و باباش اومدن داخل خونه.ولی پسره گل رو جا گذاشته بود داخل ماشین. رفت و گل رو آورد.

پسر چلمنگی بود. نحیف و بدون دونستن آداب اجتماعی

خیلی بامزه بود خیلییییی خوب میخوردن.... یعنی پدر آجیل رو درآوردن

مادره خیلی مستبد بود و حسابی از دست شوهر و پسرش حرص میخورد.

پیشنهاد حرف زدن دو نفره رو هم دادن که ما همونطور که قبلا توافق کرده بودیم، قبول نکردیم خورد تو حالشون.

نتایج اخلاقی این جلسه:

1-    خیلی رو پسرهای باهوش دقت کنید. اینا یا تک بعدی ان یا بی عرضه

2-    خانواده هایی که جلسه اول با پدر میان یا پدر خیلی تو خانواده مسلطه یا میاد یه عیب پسرش که احتمالا بی اعتماد به نفسی، خجالت، بی عرضگی و ... ست رو پوشش بده

3-    درباره ی خانواده هایی که درخواستهاشون طبق میلتون نیست. اگر پذیرفتید یه بار هم نپذیرید. اینطوری فکر نمیکنن هر جور دوست دارن میتونن رفتار کنن و در واقع شما خانواده ی عروس هستید و مدیریت داستان با شماست!

4-    بی ادبی نشه ولی ادمهایی که خصلت کاسبکارانه دارن و همه چی رو با پول میسنجن خیلی برای ازدواج غیرقابل اعتمادن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد