اتمام حجت


استراحت بس است...

از امروز فقط یک هفته فرصت داری...

خودت را ثابت کن!

می دانم می توانی...


بعد نوشت:


آمد! 

همان روز آمد!

با یک جمله!

جمله ای که دلم را لرزاند و عاشق ترم کرد...


دلم گرم خداوندی است

که با دستان من گندم برای یاکریم خانه می ریزد

چه بخشنده خدای عاشقی دارم

که می خواند مرا با آنکه می داند گنهکارم

دلم گرم است و می دانم بدون لطف او تنهای تنهایم.

برایت من " خدا " را آرزو دارم!



به یادم بود و همین برای قلب کوچکم کافی است...



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد