شکست...

وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست

ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست

در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی "من عاشقت هستم" شکست

بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست

عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست

وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد
پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست

 

 

از : زنده یاد نجمه زارع

بهار ۹۰

 

بهار مبارک!

سال خوبی رو شروع کردم.

کاش تا اخر خوب پیش بره

لحظه سال تحویل روبروی حرم امام رضا بودم و واسه خوشبختی خودم و همه دور و بری هام دعا کردم. یه زندگی پر از آرامش در کنار یه همسر ایده آل و بچه های سربه راه و صالح.

دفعه پیش که از امام رضا یه همسر خوب خواستم...الکی الکی داشتم می رفتم به سمت بله برون!

حالا هم این خواستگاره هست که هنوز زنگ نزدن و من 95 درصد مطمئنم مامانه منو پسندید!فقط پسرش هنوز نیومده یا اومده و خدایی نکرده با تحصیلات من مشکل داره یا وضع مالیمون. تا اخر فروردین می تونم امیدوار باشم.مثل ح.م شد تقریبا!

15 فروردین نامزدی یکی از دوستامه که اگه دعوتم نکنه ناراحت می شم...اونقدر نزدیک هستیم که دعوتم کنه هاااا...اما بیشر به خاطر تالارش دوست دارم برم!یه تالار خوب باکلاس نزدیکمون که من تا حالا نرفتم!