خداحافظی کنیم

 

 این بار یا بمان و نرو یا برو نیا

تا کی همیشه سست خداحافظی کنیم

من خسته ام از این همه تکرار یک مسیر

اینک بمان درست خداحافظی کنیم

می خواستم جواب سلام از تو بشنوم

حالا که میل توست خداحافظی کنیم

وقتی که دست مان یکی و قلبمان دوتاست

باید که دست شست ، خداحافظی کنیم

وقتی سلام بوی رفاقت نمی دهد

بهتر که در نخست خداحافظی کنیم

هز طور مایلی تلفن میل یا پیام

یا از طریق پست خداحافظی کنیم 

 

که عاشقم

 

 

زیباییت برای خودت، من که عاشقم 

به داشتن اگر نه، به دیدم که عاشقم 

حالا مرا ورق بزن و فکر کن به من 

تردید و احتمال نه، قطعا که عاشقم 

دیوانه شو شبیه غزل های مولوی 

فریاد کن به کوی و به برزن که عاشقم 

فال مرا ز خواجه نه، از مولوی بگیر 

تن تن تتن تتن تتتن تن که عاشقم 

شاعر شوم؟ سماع کنم؟ گریه سر دهم؟ 

اصلا بگو به دوست و دشمن که عاشقم! 

این برگه وصیتم، این نامه، این غزل 

دیگر چه حاجتی است به گفتن که عاشقم 

با خون دل نوشته ام این بار نامه را 

انی کتبتوا قصتوا شوقا، که عاشقم 

این مرد عاشق است اگرچه برای او 

سخت است اعتراف به یک زن که عاشقم !!!  

 

 

  

  منبع: کتاب الواح صلح از محمدسعید میرزایی