من کلی دوست دارم...
از دبستان و راهنمایی و دبیرستان و دانشگاه گرفته تا هر کلاسی که رفتم و هرجایی که کار کردم.
اما...
این چند روزی که داشتم از بی حوصلگی دیوونه میشدم فهمیدم با هیچکدومشون واقعا صمیمی نیستم.
اونقدر که مثلا به یکی زنگ بزنم بگم من حالم خوب نیست میای یه سر بریم بیرون؟
یا اینکه تو یه گروه دوستانه پیشنهاد یه قرار دورهمی رو بدم و امیدوار باشم که بتونن...
خلاصه که خیلی حس بدی بود
آخرشم واسه اینکه به خودم ثابت کنم به ش.ب پیام دادم و قرار گذاشتیم
خدا رحم کنه بهش...بعیده بتونم جلوی درددلهام رو بگیرم
کی من و تو به نیمه گمشدمون میرسیم؟؟؟خدا میدونه
دقیقاااا هر وقت خدا بخواد
بدجور درکت میکنم
بیشتر پستات رو خوندم
خیلی جالب بود و خیلی ساده و خوب مینویسی
تجربیات خواستگاری هم که خیلی به درد بخور بود بنظرم
خلاصه
خدا قوت
خیلی ممنون دوست عزیز