بعد از کنکور...


کلاسا که تموم شد ( یعنی آخر آذر) یه برنامه دوره 4 هفته ای ریختم ( یعنی تا آخر دی).

البته گاهی کلاس داشتیم اما در کل 4 ماهه همه چیزایی رو که باید بخونم خوندم.

سه هفته ی بعدم بی برنامه گذشت...

هدف مرور و تثبیت بود. کنکورای سالهای قبلم زدم.  اما چون می خوندم و میدیدم چیزی یادم نیست خیلی خوب درس نخوندم!

استرسی هم داشتم تقریبا! اونقدر که دو تا از کارگاه ها رم نرفتم. که سر مبانی خیلی ضرر کردم!

فقط هرچی نکته بود که فکر میکردم یادم نمونه واسه دو سه روز مونده به کنکور تو دفترم نوشتم!

خیلی زیاد شد!!!

5 شنبه کنکور داشتیم.

3 شنبه ش ساعت 2- 3 فهمیدم به خاطر برف کنکور  1 هفته افتاد عقب! ( به یاد اولین امتحان ترم یک دانشگاه که به خاطر برف کنسل شد- البته ناگفته نماند که تاثیری نداشت و من افتادم-)

دنیبا رو بهم دادن.

یه برنامه 10 روزه مرور ریختم و بسم الله گفتم و شروع کردم. خیلی خوب بود!

شب کنکور خوابیدم تقریبا.

حوزه دور بود ولی ادرسو بلد بودیم و 45 دقیقه ای رسیدیم.

کنکور آسون بود اما فقط خدا میدونه چه سوالای آسونی رو غلط زدم...

اعصابم از دست خودم خورده حسابی...

سوال رو نمی خوندم....شک میکردم...فکر هم نمی کردم اصلا...

هرچی بود گذشت و حسرت خوردن فایده نداره...

سوالا رو دانلود کردم و تقریبا زدم تستا رو تا پنجشنبه که جوابا بیاد رو سایت.

فردا میرم یه موسسه و 5 شنبه هم همایش خود موسسه است...

واسه مرحله دو که مهمتره و تعیین کننده.