چند نکته برای استفاده در گفتگو برای دختران و پسران دم بخت:

میخوام چند نکته بنویسم برای استفاده در گفتگوهای خواستگاری برای دختران و پسران دم بخت. اینا در حقیقت یه انتقاداتی به خودمم هست و ریشه یابی مسائلیه که پسرها رو از ادامه دادن با من منصرف میکنه. امیدوارم هم به خودم یادآوری بشه و هم به درد دیگران بخوره:


1-    صداقت زیادی خوب نیست. کلا باید اجازه داد طرف کم کم که به آدم نزدیک میشه به یه سری چیزا پی ببره، اینطوری هم یهو نمیترسه هم حس میکنه جلسات براش مفیده. مثلا اگه جلسه اول بهش بگی من چشمام ضعیفه، فوبیای درمان دارم، آلرژی بهاره دارم، یه مسائلی هست که نمی خوام به شوهرم بگمشون، زیاد به آشپزی علاقه ندارم، کلی توقع برای عروسی دارم، پدرم خیلی حساسه، از پاساژهای خوب خرید میکنم، حال ارتباط خانوادگی ندارم، اهل ورزش نیستم و ... با اینکه اینا اصلا اهمیت نداره و شاید جزء ملاکهای طرف هم نباشه و حتی شاید چند سال بعد از ازدواج بفهمه یا تو مراحل ازدواج به راحتی حل بشه اما میشه یه معضل! میشه کلی پوئن منفی برای آدم! لابد طرف با خودش میگه این جلسه اول اینطوریه جلسه آخر چقدر درد بی درمون رو میکنه برامون

2-    نشون دادن احساساتی بودن زیاد به پسرها نتایج مطلوبی نداره. مثلا بگی من وقتی عصبانی میشم یا وقتی فیلم تلخ (یا طنز) میبینم گریه میکنم. من فاصله م رو با آدمها بر اساس لیاقاقتشون و حساسیتهام کم میکنم، من فقط میتونم با آدمهای تحصیلکرده و سطح بالای اجتماع ارتباط ارتباط برقرار کنم، من خیلی استرس دارم، من خیلی از مرگ اطرافیان یا اعتیاد جوونا تحت تاثیر قرار میگیرم؛ من به حرف مردم اهمیت میدم، روی ست کردن لباسام وقت میذارم و  ....اینا رو خیلیییی راحت میشه در زمان به طرف نشون داد و در هر موردی که پیش میاد به طور عملی و منطقی روش بحث کرد. مثلا عمه خانم تو 5 دقیقه 10 تا تیکه به من انداخت و تمایلم برای ارتباط باهاش کمه، مثلا روز دفاع پایان نامه مه و مثل همه دوستام دارم از استرس می میرم، یا مثلا خدایی نکرده فلان جوون فامیل فوت شد و من نمیتونم جلوی اشکهام رو بگیرم. یا این رنگ شال به این رنگ مانتو میا و خیلی قشنگ میشه...می بینید چقدر جملات عادی و حتی عاقلانه محسوب میشه و هیچ نکته منفی ای توش نداره اما با اون مدلی بیان کردن اونم در زمانی که طرف هیچ شناختی ازت نداره، نگران کننده بنظر میرسه در صورتی که خود آدم نمیفهمه داره برای طرف مقابل چه تصوری  عجیب غریبی از خودش میسازه.

3-    سوالات کلی رو باید کلی جواب داد. زیادی باز کردن مطالب مخصوصا در جلسات اول یکم بحث رو منحرف میکنه و اگه برسه به جاهایی که قبلا روش فکر نشده ممکنه که شبهه های زیادی رو ایجاد کنه یا باعث شه برای اینکه طرف متقاعد بشه از ابزارهای زبانی نامناسب مثل تحقیر کردن، مسخره کردن، قضاوت کردن و ... استفاده بشه.اگر نیاز به مثال برای مفهوم کلی بود حتما از قبل فکر بشه و مثالها آماده باشه که اون زمان تو گرمای بحث و حتمالا استرس و فشار، مثال نامناسب زده نشه.

4-    نباید از عبارات غراق آمیز استفاده کرد مثل متنفرم، عاشقم، حالم رو بهم میزنه، غیر قابل تحمله) ( باید بگی زیاد نمیپسندم، خیلی خوبه، زیاد جالب نیست، تحملش کمی سخته و ...) اینطوری هم حرفت رو زدی هم متانتت رو حفظ کردی هم به طرف حس اینکه انعطاف پذیر هستی میده. در واقع عم همینطوره. مثلا شما تو دانشگاه یه همکلاسی بیخیال داری و دو ترم باهاش همگروهی بودی و کار پایان ترم رو تحویل دادین. بعد برای این وضعیت واژه" غیرقابل تحمل" رو به کار میبرین، در صورتی که در هر حال و با کلی صبوری با اون آدم کنار اومدین. 


پی نوشت: اگه بازم چیزی به ذهنم رسید حتما مینویسم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد