ع.ر.ی - الف-ه-الف



 

یکی از همکارای مامانم آبان سال 88  یه خونواده ای رو بهمون معرفی کرد. مامان پسره با مامانم تلفنی صحبت کرد. یادم نیست چرا اما قرار شد اگه دوباره زنگ زد مامانم بهشون یکی از دوستای دانشگاهم ( ز-ت) رو معرفی کنه چون هردوشون یزدی اند. البته خانمه دیگه زنگ نزد و ماجرا تموم شد.

تا همین چند روز پیش دوباره خانمه بعد 1 سال و نیم زنگ زد و گفت یادش نیست چرا دیگه بهمون زنگ نزده! یکم حرف زدن و معلوم شد پسره که اون موقع هوا فضا می خوند الان خلبان شده. مثل همیشه اطلاعات ردوبدل شد تا نکته ی اصلی اختلاف پیدا شد! آقای داماد دوست دارن خانم آیندشون چادری باشه و فقط هم چادر معمولی سرش کنه! مامانم کلی باهاش کل کل کرد و آخرم قرار شد ما فکرامونو بکنیم.

به مامانم گفتم با این قضایا مشکل ندارم اما می ترسم کلا آدم بامبولی ای باشه! خانمه که دوباره زنگ زد مامانم گفت که من چی گفتم اونم رفع و رجوعش کرد و قرار شد دوباره مامانم باهام حرف بزنه. هرچند از نظر فرهنگی و تحصیلات و جو خونوادشون از ما پایین تر بودن و قد پسره هم 174 بود اما گفتم یکم ارزشش رو داره. یه قرار بذاریم به شرطی که جلسه اول هر دوشون بیان. خانمه هم قبول نکرد پسرش رو بیاره. منم که نه وقت دارم نه حوصله...از اینهمه بامبولم خسته شده بودم سفت وایستادم که نمی خواد بیان و قضیه خاتمه یافت .

کلا خیلی خونواده ی سنتی ای بودن. مامانشم خیلی نگران بود پسر 26 سالش تو دام دخترای محل کارش بیفته.حس کردم خیلی رو پسرش نفوذ داره.از همین که هنوز نتونسه زن براش بگیره معلومه!

حالا که تموم شد و امیدوارم یکی رو زودتر پیدا کنن.

این قضیه باعث شد یکمی رو اینکه همسرم خلبان باشه و مدام در خطر فکر کنم که چند روز بعد یکی از فامیلامون زنگ زد و از مامانم اجازه گرفت ما رو به یکی از فامیلاشون معرفی کنه. پسره می شه پسر عموی دختر عمه م.

نمیدونم قبلا چی پیش اومده بود اما من رو این پسره فکر کرده بودم! هرچند تاحالا ندیدمش و فقط مامانشو 10 سال پیش تو یه عروسی دیدم. یعنی اصلا اصالتا اینا ایران زندگی نمی کنن!!!

به هر حال از من 4 سال بزرگتره و امریکا هوافضا خونده.خونواده خوبی داره.مامانشو دوست دارم اما حس می کنم یکم بچه سوسول و بی عرضه باشه!!!دلیلش رو نمیدونم. در ضمن دوست داره ایران زندگی کنه و مامانش مخالفه و با هم درگیرن فعلا! حالا اصلا نمیدونم مصر هست زن بگیره یا نه.

امیدوارم هیچ وقت مامانش زنگ نزنه چون اصلا دلم نمی خواد کل فامیل در جریان قرار بگیرن و نظر بدن. به دلایل زیادی فکر می کنم به تفاهم نرسیم و اصلا ارزش مطرح شدن نداره.