پراکنده

 

 

پر از اضطراب و تشویشم....

هزار تا نکته تو مغزم رژه میره اما چه رژه ای... نامرتب و هرکی هرکی...

یه خونه قولنامه کردیم حداقل 60 ملیون بالاتر از توان مالی مون... تا وسط اردیبهشتم باید پولشو بدیم...

بابا بدون اینکه سند یا شناسنامه ی مالکو ببینه دوتا چک جمعا به مبلغ 200 ملیون داد بهش !

استرس اینکه سرمون کلاه بره یا بهم بخوره رو دارم.

نفهمیدم چی شد اصلا! یهو بابا خریدش... اگه می خواستیم اینهمه زیر بار قرض و بدبختی و بی وسیلگی و بی ماشینی و... بریم خوب می گشتیم یه خونه بهتر از این پیدا میکردیم. زبونم رو نتونستم نگه دارم و این حرفو به بابا زدم... حس کردم پژمرده شد یکدفعه... بیچاره همه ذوقش این بود که ما رو به آرزومون رسونده...حالا دنبال راه واسه جبرانش میگردم. البته واقعیت اینه که عجله کرد اما به هرحال خونه ای خرید که خوابشم نمی دیدیم.

یه سری کتاب و دفترای قدیمی تو انباریمو تصفیه کردم.معلوم نیست کی جابجا شیم و مامان بابا خیلی دست تنهان. منم از بعد کنکور سراسری بدجوری پشتم باد خورده... یه کلمه هم نخوندم و فکرش آزارم میده.

اما واسه من تو این مرحله هیچی مهم نیست! نه بی پولی مامان اینا که حالا حالاها ادامه داره و قطعا سختشونه من دانشگاه آزاد قبول شم... نه شلوغ پلوغی و کار  و استرس این روزا...نه استرس خواستگار راه دادن و ازدواج...

فقط واسم کنکور آزاد مهمه! چون باید قبول شم...چون نباید احساس پوچی کنم...چون نمیخوام یک سال دیگه م حروم کنکور دادن بشه....من باید پیشرفت کنم چون لیاقتش رو دارم...باید با بینشی که الان از درسهای قبلی دارم شروع کنم به خوندن منابع آزاد و روزی حداقل 3 ساعت کارهای عملی رو تمرین کنم.

می خوام پولامو نگه دارم ...بعد از عید برم کلاس( 300 تومنه اماواسه نزدیک شدن به موفقیت مجبورم)

 نباید ببازم...نباید وقتم رو تلف کنم...نباید گیج شم و شرایط بهم تحمیل بشه...

حالا من یه سرمایه دارم که مطالعات قبلیمه و اگه ازش استفاده نکنم هدر میره

پس:

به خدا توکل دارم

سرشار از انرژی هستم

متمرکز و آرامم

و موفق می شوم

خدایا!

تنهام نذار

کمکم کن با ارامش و مفید درس بخونم و موفق باشم..کمک کن امسال هرطور هست   (آزاد یا شهرستان) قبول بشم و وارد یه مرحله ی  جدید بشم...اون وقت میرم سرکار تا هم درامد داشته باشم و خرج تحصیلم رو در بیارم ... هم سرمو حسابی بالا میگیرم...خدایا! میدونم که همه جورم هوامو داشتی و داری...

خدای خوبم:

کمک کن تا این دوره سخت از زندگیمون به راحتی بگذره...کمک کن پیش مامان بابام شرمنده نشم و سرم بالا باشه

 به مامان بابام نیرو بده تا بتونن بجنگن واسه راحتی ما و ابروی خودشون...

به منم کمک کن: تو ایمانم... تو درسم...تو کارم...تو ازدواجم و...

خدایا امیدم به خودته... پشتکارمو زیاد کن... کمک کن بفهمم تو چه اوضاع حساسیم و از وقتم کامل استفاده کنم...

چند تجربه بی نظیر

  

به یک‏ جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی

اونی که زود میرنجه

زود میره، زود هم برمیگرده.
اما اونی که دیر میرنجه
دیر میره، اما دیگه برنمیگرده.

.......

هستند

کسانی که روی شانه هایتان گریه میکنند

و وقتی شما گریه میکنید دیگر وجود ندارند.

.…..

از درد های کوچک است که آدم می نالد

وقتی ضربه

سهمگین

باشد، لال می شوی.

.…..

به یک‏ جایی از زندگی که رسیدی

می فهمی رنج را نباید امتداد داد

باید مثل یک چاقو که چیزها را می‏برد و از میانشان می‏گذرد

از بعضی آدم‏ها بگذری و برای همیشه تمامشان کنی.

…...

بزرگ‌ترین مصیبت برای یک انسان این است که

نه سواد کافی برای حرف زدن داشته‌باشد

نه شعور لازم برای خاموش ماندن.

…...

وسعت دوست داشتن همیشه گفتنی نیست، گاه نگاه است و گاه سکوت ابدی.

…...

شاید کسی که روزی با تو خندیده است را از یاد ببری، اما هرگز آنرا که با تو اشک ریخته است را فراموش نخواهی کرد

…...

توانایی عشق ورزیدن؛ بزرگ‌ترین هنر جهان است.

…...

اگر بتوانی دیگری را همانطور که هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو واقعی است.

…...

همیشه یک ذره حقیقت پشت هر"فقط یه شوخی بود "

- یک کم کنجکاوی پشت" همین طوری پرسیدم "

- قدری احساسات پشت"به من چه اصلا "

- مقداری خرد پشت " چه بدونم "

-و اندکی درد پشت " اشکالی نداره" هست.