سوسک



امشب از سروصدای یه سوسک تو اتاتق بیدار شدم. اول فکر کردم بابامه...آروم گفتم : بابا! چی می خوای؟

جواب نداد!

ترسیدم دزد باشه.تو سایه های اتاق و البته وسایل زیادی ه تو اتاقمه دنبال آقا دزده گشتم و سعی کردم از صدا بفهمم کجا ست ولی اینقدر خواب آلوده بودم که نشد.

پاشدم با ترس و لرز گشتم چیزی نبود همه برقای خونه رو روشن کردم که اگه از جایی دراومد بقیه زود بیدار شن!

خلاصه یه چرخی زدم تو خونه برگشتم نشستم تو اتاقم دوباره گوش دادم به صدا که یهووووووو سوسک محترم پرواز کرد و رفت پشت تختم!!!

خیلی جلو خودمو گرفتم که جیغ نزنم. رفتم اسپری سوسک کش (خوب شد داشتیم) آوردم خالی کردم زیر تخت که یهو بال بال زنان اومد بیرون. اینقدر روش ریختم که بیحال افتاد.

می خوام اعتراف کنم اولین سوسکیه که در تاریخ عمرم کشتم!

****

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد