دو متن کاملا زنانه

 

 

 زن که باشی
گاهی کم می آوری

دست هایی را که

مردانگی شان امنیت می آورد

و شانه هایی را که

استحکام آغوششان

لمس آرامش را

به همراه دارد
. دست خودت نیست
زن که باشی

گاهی دوست داری

تکیه بدهی
...پناه ببری...ضعیف باشی...دست خودت نیست
زن که باشی

گهگهاه حریصانه بو میکنی

دستهایت را

شاید

عطر تلخ و گس مردانه اش

لا به لای انگشتانت

باقی مانده باشد
.

دست خودت نیست
زن که باشی

گاهی رهایش می کنی

و پشت سرش آب می ریزی

و قناعت می کنی به رویای حضورش

به این امید که

او

خوشبخت باشد
.دست خودت نیست
زن که باشی

همه ی دیوانگی های عالم را بلدی

 

 

 

***************************** 

 

 

من زنم 

من زنم ...

بی هیچ آلایشی ...

حتی بی هیچ آرایشی !

او خواست که من زن باشم ...

که بدوش بکشم ، بار تو را که مردی !

و برویت نیاورم که از تو قویترم ...

آری من زنم ...

او خواست که من زن باشم ...

همچنان به تو اعتماد خواهم کرد ...

عشق خواهم ورزید ...

به مردانگی ات خواهم بالید ...

با تمام وجود از تو دفاع خواهم کرد ...

پشتیبانت خواهم بود ... و تو ...

مرد بمان !

این راز را که من مرد ترم 

به هیچ کس نخواهم گفت

 

نظرات 1 + ارسال نظر
جیران چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:13 ق.ظ http://jiran63.blogsky.com

سلام...
خیلی متن خوبی بود...
برا کنکورم چقدر زود نا امید شدی؟!
بشین از الان برنامه ریزی کن...
به خودت بگو من می تونم ...من سال آینده رتبم عالی میشه...
از خدا بخواه کمکت کنه...مطمئن باش موفق میشی...
یا حق

سلام...
ممنون

واقعا نمی تونم! کشش لازم رو ندارم!


نمی دونم کجای کار ما جوونا ایراد داره که یه چیز به این بی ارزشی میشه تموم زندگیمون...مثل دانشگاه رفتن که هرکی رفته میگه هیچ فایده ای نداره... هر کی نرفته آرزوشو داره...

صبر میکنم تا جوابا بیاد....
بعدم اگه قبول نشده باشم مجبور میشم بخوونم ... اما الان واقعا نمی تونم شروع کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد