سال جدید- ماجرای مجلس


دیشب به مناسبت پایان سال ریاضت اقتصادی و اعلام دور جدید ریاضت، خانواده رو دور هم جمع کرد و من رو به عنوان کسی که خیلی خوب شرایط رو درک کردم معرفی کرد.

حالا من شرمنده ام:

از پولی که واسه چشمم از بابا گرفتم.

از خراب کردن کامپیوتر محل کارش و وقت و هزینه ای که از دست داد.

از پولایی که یواشکی برداشتم و کسی نفهمید.

از لباسی که واسه خواستگاری خریدم و اصلا واجب نبود.

و افتخار می کنم:

به اینکه پا روی خواسته هام گذاشتم

و به بابای با شعورم که درکم کرد!

 

دلم خنک شد از جوابای رییس مجلس! حتی با نهایت پستی خوشم اومد که به قضیه ی برادر رییس جمهورم گریزی زد. اما به نظرم در همون حد کافی بود. یعنی لزومی نداشت عناوین رو مطرح کنه و مردم در جریان قرار بگیرن. همین که رییس جمهور حساب کار دستش بیاد کافی بود. نمی دونم چرا این آخر دوره ای همه وحشی شدن!

 

 

امروز قصه ی یه دختری رو شنیدم که 40 روز صبر می کنه خواستگارش بره تحقیق و بعد دو ماه دعوت می شه عروسی خواستگارش! فکر کن! دختر بیچاره لابد هر روز 3بار آینده ش رو با خواستگارش تصور می کرده! تازه طرف فامیل هم بوده! حالا اگه یه دختر این کار رو بکنه همچین تو فامیل بی آبرو می شه که خدا می دونه.

از اینکه هنوز مجردم خیلی خوشحالم. اصلا این روزا کلاً خوشحالم. دلم می خواد زودتر عید بشه.

 



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد