ع-ط:



جمعه 20 اردی بهشت 92 اومدن!

مادر خیلی باکلاسی داشت. 60 ساله حدودا! با دماغ عمل کرده! جواهرات خفن! چهره زیبا و لباس شیک خارجی! و از همه جالب تر خوش قلب و مهربون... مادر شوهر رویاهای من بود واقعا!

آقاپسر سن بالا بود( البته بهش نمی اومد) چشمهای روشنی داشت.  بسیار زیبا و لاغر و شیک پوش. یه مرد بزرگ واقعی. اما چیزهایی که باعث شد نپسندمش:

یه مشکل مغزی داشت!!!یه جوری بگیر نگیر داشت! سوالم رو یادش می رفت... می زد تو جاده خاکی... جوابام رو درست نمی داد! وقتی مادرش پیشنهاد داد تنهایی بحرفیم مخالفت کرد! بعد 5 دقیقه گفت خوب بریم!

از اقوام یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری بود و برای ستاد انتخابات حسابی درگیر بود... چند بار با تلفنش حرف زد...

گفت هفتاد درصد طلاقها به خاطر مسایل ظاهریه! خون دوید تو صورتم! گفتم متوجه منظورتون شدم... اما ادامه داد... مسایل زناشویی رو میگم و...

 

وقتم رو تلف کردم...

اصلا ازش خوشم نیومد.

 



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد