ص.ف (2)


خوب جلسه دوم خواستگاری هم برگزار شد. جمعه ( 14 تیر) ده و نیم صبح اومدن و سه و ربع رفتند. بی شخصیت ها روزه هم بودن و اونهمه خرج بابای من حروم شد. یه دست گل مزخرف مثل قبلی اورده بودن اما... هر دوشون کفشاشون نو بود!!! لباسشم یه کت شلوار تابستونی اسپرت بود ولی تا دلتون بخواد گشاد...!

خیلی حرف زدیم.

آقا غیرتی تشریف دارن. در قلب مردها مریضی هست و باید اعتماد ایجاد شه و تو ایران محیط کار بده و...

میگه باید مرد زنشو حفظ کنه و ... میگم بعضی محیطای کار آدماش مقید نیستند ولی علمیه! بعد میگه علمی تر از دانشگاه؟! یعنی دانشگاه هم افتضاحه. ولی بعدا گفت یه وقت یه جا کار میکنی اونقدر درگیر کار پژوهشین که مردا وقت ندارن به دخترا نگاه کنن! گفت محل کارشون دو تا خانوم هستند که کلا تو حاشیه ن

اول گفت کار خوب هم وجود داره مثلا زن داداشم تو مدرسه کار میکنه!

زدم تو پوزه­ش! گفتم اگه اینطور فکر می کنید ادامه دادن بحث بی فایده است و من از محیط زنونه متنفرم و اینهمه بد دلی برام اصلا قابل تحمل نیست.

عقب نشست! گفت ما آشنا داریم و برات کار پیدا میکنم! تو شرکت داداشم! گفتم زن شما از در خونه میاد بیرون تا شب با ده تا مرد سر و کله می زنه. من نمی تونم یه ذره شم تحمل کنم. نمی تونم مرتب حواسم باشه شوهرم چی تو ذهنش میگذره. گفت باید بهم ثابت شه که زنم با مردا وحشی رفتار میکنه. اولاش سخته!

گفتم نود درصد مردا مریض باشن شاید تمام مردهایی که با خانم شما در رفت و آمدند جزء ده درصد بقیه هستند.

گفتم برو دختر سیاه مرد بگیر که دلت نلرزه! والا!

از یه طرف میگه عیب نداره زنم دوساعت زودتر از من خونه نباشه از یه طرف می گه بهترین زنان زنانی هستند که در خانه اند!

کلا که به نتیجه نرسیدیم. منم گرسنه و خسته بودم و مدیریت جلسه از دستم در رفته بود حسابی!

یکمی هم از دستش عصبانی شدم!

اون از جلسه اول و بحث مزخرف ولایت پذیری

اینم از جلسه دوم و بحث مسخره ی غیرت خرکی!

خدا سومی رو به خیر کنه.

جالبه که حرفاش باورم نمیشه! به مدل منطقی بودنش نمی خوره!

کلا در برگزاری جلسه بعد شک دارم ولی یه فرصت دیگه بهش میدم احتمالا. این قضیه رم به مامان نگفتم که اگه بفهمه بایکتش میکنه.

 

حرفای دیگه هم زدیم. مثل خودم دوست نداره زنش براش عادی شه. دوست داره حرفای زنش رو بشنوه. دوست داره خانومش تو جمع زنونه شاخص باشه. دوست داره به دل زنش رفتار کنه به شرطی که خانمش بهش بگه چی ها رو دوست داره!

آهنگ گوش میده و اگه صدای زن باشه خودشو مشغول می کنه.

بحث مالی نکردیم و اینکه برنامه ی خارج رفتنش چیه.

فکر کنم کارش یه جورایی اطلاعاتی باشه.

بلند پروازی رو انداختم! ولی نه سر جاش!




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد