9/8/92 – 16/8/92


از سفر اومدم و تو یک روزی که وقت داشتم جزوه ها رو خوندم.

با تقلب از دوست خرخون بغل دستی دو تا درصد خوب تو درس پ.م و س. ب آوردم!

س.ب قهر کرد و گفت که دیگه از مون امتحان نمیگیره.

رفتم پیشش و به  بهانه ی جزوه باهاش حرف زدم. شب بچه ها گفتن راضی شده.

آخر هفته رفتم واسه هفته ی بعد ازش برنامه گرفتم...

چه برنامه ای...

واسه آدم آهنی بود!

اما خوب پیش رفتم. نصفشو انجام دادم تقریبا.

گفت که میتونم امیدوار باشم.

می خوام درصدامو عالی بزنم. خدایا...کمکم کن!

مامان بابا هم اومد اینجا! بابا با پستی با مامان آشتی کرد و مامانشو آورد خونمون.

منم گفتم هر روز میرم کلاس و دو روز از صبح تا شب رفتم کتاب خونه

آزمایش خون و سونوگرافی هم رفتم.

کیست دارم انگار...

سه شنبه 40 هزار تومان جریمه شدم...بابا که ه پول داد واسه مشهد نه واسه آزمایش میگه خودت باید بدی...!

خدا میدونه این هفته چند بار از دستش بغضم ترکید...


وقتی داشتم میرفتم مشهد گفت عابر بانک داری؟

گفتم آره خالیه ولی...

گفت عیب نداره همرات باشه...


وقتی داشتم می رفتم آزمایش با اینکه گفتم نزدیک 150 فقط آزمایش خون میشه فقط گفت: کلید داری؟

تو آزمایشگاه وقتی 189 * 28 تومن شد چقدر مامان و پس اندازامو دعا کردم...


سه شنبه با هم رفتیم کلاس!

خودش جاپارکو پیشنهاد کرد! بعد که جریمه شدم میگه: مگه من گفتم ماشین ببری؟!


حالم از اینهمه پستی بهم میخوره.

چیزی بگه میگم بدهی هاتو صاف کن فعلا... من پول جریمه رو میدم!

والا!




هفته ی بعد تعطیلیم کلا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد