23/8/92 – 30/8/92


این هفته جمعه...

تو لابی آموزشگاه بودم که دیدمش...

از بغلم رد شد و رفت...

دو بار...

سه بار...

باورم نمیشد...

تو ابدارخونه وضو گرفت و گمش کردم...

کفشش رو دم نمازخونه دیدم و بیشتر باورم شد خودشه...

نه که ندونمآ نه...

یکم قیافه ش با استاد زبانمون قاطی شده بود یکمم میترسیدم برم جلو انکار کنه که خودشه یا منو میشناسه...


کلی پله ها رو بالا پایی کردم و پیداش نکردم...

از ف. ر هم پرسیدم قیافشو یادته گفت اره...اما رفت!

دیگه پشیمون شدم که برم سرکلاس و بی خیالش شم که در بدو ورود به طبقه سوم دیدم جلو در آقای م.ع داره باهاش صحبت میکنه...

با اعتماد بنفس رفتم جلو...

- سلام استاد

- سلام... و یه چیزایی که یهو هجوم اورد تو چشماش... انگار داشت کم کم میشناخت منو!

- منو یادتون میاد؟!

- ادای فکر کردن درآورد...

- از بچه های ............... بودی...

- یه لبخند دلفریب

- خوبی؟

- خوبم! شما خوبین؟

- مرسی!

- دکتراتون رو گرفتید...

- آره کم کم ...

- هنوووووووز کم کم ؟!!!

- نه دیگه تمومه ایشالا...

- به سلامتی و به آرومی چشمامو بستم!

- شما اینجا برا چی میای؟ و یکم تته پته!

- یه چشم و ابرو رفتم واسه آقای م.ع و گفت: میان کلاس واسه رشته ......   .. . .

- یعنی واسه کارشناسی ارشد دیگه؟

 - بعاه

- موفق باشید...

- مرسی شما هم همین طور... با اجازه تون!



نمیدونم اونقدر پررو بودم که اگه تنها بودیم ازش بپرسم ازدواج کرده یا نه؟!

( البته فکر میکنم اگه تنها بودیم نگاها و رفتارش طور دیگه ای میشد... شاید میگفت نمیشناسمت شاید سردتر برخورد میکرد...به هر حال اینکه م.ع پیشم بود خیلی خوب بود.)


م.ع اومد سرکلاس.

پرس و جو کرد که چی بهمون درس میداده و راضی بودیم یا نه و....

که یکدفعه گفت: خانمش هم سر کلاس مهندس ایزدیه؟!

ااااا؟ ازدواج کردند؟

آره

میخواستم بپرسم جلو شما روم نشد....


....


گشتم دنبالش...از الف.م هم کمک گرفتم اما نمیشد یافتش.

فقط میخوام ببینم چه تیپیه!همین!


از اینکه دیدمش خیلی خوشحالم.

یادمه از خدا خواسته بودم یه روزی با حلقه و خوشحال ببینمش...

خدا رو شکر...

امیدوارم خوش بخت باشه.


همه ی تلاشمو میکنم خانمش رو پیدا کنم اما دیگه سر راه خودش قرار نمیگیرم.


به ز.ت چی بگم؟!




این هفته نظر سنجی کردن و هزار جور حاشیه درست شد....


این هفته تولد داداش کوچیکه رو یادمون رفت!


هفته ی بعد ازمون خواهم داد.


این هفته دوتا ازمون رو از اقای رتبه یک دزدیدیم!

یکیش رو 50 زدیم شدم بالاترین درصد کلاس!!!!!
یکیش هم هفته ی اینده برگزار میشه!



نظرات 1 + ارسال نظر
ستاره پنج‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:25 ق.ظ http://ssetare.blogsky.com

دمت گرم
انشاا... تو کنکور جزو نفرات برتر بشی

مرسی عزیزم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد