14/9/92 – 21/9/92


 


 این هفته فقط دو روز خونه بودم!
 همش کلاس داریم تا این درسای لعنتی تموم شن!


دوباره دیدمش...

تصادف کرده تو جاده ساری...

سالمه شکر خدا...

سلام علیک هم کردم باهاش...


داشتم قصه ی تصادفش رو واسه الف.م تعریف میکردم که م.ع رسید....

م.ع خاله زنک از م.م پرسیده من و اون رابطه ای داشتیم فبلا؟!

می خواستم خفه ش کنم!


نمیرسم درس بخونم... ذهنم هم مشغول درسای مونده است!


م.ح.ح شنبه تو موسسه دیده شده!!!



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد