طلاق


دوره دوستانمون بود...

خونه م.ی

نفری 10 تومن دادیم و براش یه شمش 120 تومنی خریدیم

فهمیدم دو تا از دوستام از همسراشون جدا شدن....

و.ف که با دوست برادرش محرم بود

س.ر که با همکلاسی دوره لیسانسش بعد از هزار تا بالا پایین عقد کرد و بهم خورد...


اینستاگرام نصب کردم

حدس میزنم فاطمه خواهر ز.ح.م هم از شوهرش جدا شده...

اما از همه اینا بدتر س. ن ...

داشتم فکر میکردم چرا بعد 7 سال چرا نی نی نمیاره؟

حتی فکر کردم امکان نداره ... حتما بچه داره خبرش به ما نرسیده

اما در کمال تعجب عکسشو با یه مرد دیگه گذاشته بود...

سر سفره عقد و دست در دست هم...

اول فکر کردم عکس قدیمیه

بعد دیدم شوهرش اون شکلی نبود...

بعد دیدم اسم داماد هم فرق داره

بعد دیدم داداششم نیست که

بعد دیدم تو دوستاش اثری از شوهر و خواهرشوهراش که دوستامون بودن هم نیست

بعد دیدم ملت دارن براش ارزوی خوشبختی میکنن...

یکساعت طول کشید تا باور کنم...

واقعا باور کردنی نیست....


دو تا خانواده ی خیلی خوب

تحصیلکرده

با فهم و شعور

مذهبی

متمول...


عروس و داماد 7 سال قبل از هر نظر تفاهم داشتن...

حتی سه_چهار سال پیش که برای دوست داماد اومدن خواستگاری من

و مشکل فرهنگی داشتیموباههم

با س.ن حرف زدم.اونقدر راضی بوداز زندگیش که داشت باورم میشد زندگی خیلی اسون تره از چیزیه که من فکر میکنم...


قضاوت سخته و اصلا درست نیست

فقط یه تجربه....

هیچ وقت از دختری که فکر میکنید عقد کرده نپرسید عروسی کردی؟

هیچ وقت از دختری که عروسی کرده نپرسید نی نی نداری؟


طلاق بیخ گوشمونه...




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد