چند خاطره کوتاه از یادآوری عبارت "دانشگاه تهران" قبل از قبولی

چند خاطره کوتاه از یادآوری عبارت "دانشگاه تهران" قبل از قبولی:



روز اول که رفتم پیش س.ب نمیدونم چی گفت اما وقتی اومدم خونه و بابا پرسید اگه بری بخونی به چه نتیجه ای میرسی؟ گفتم: دانشگاه تهران و بعد برای اینکه توقع رو زیاد نکنم گفتم:اینا میگن البته توهم دارن...اما قطعا ازاد قبول میشم


وسطای درس خوندن یه روز س.ب بهمون گفت صبح ها که ساعتتون زنگ میزنه سردر دانشگاه تهران رو بیارین تو ذهنتون تا سریع از رختخواب کنده شین!


جلسه اخر کلاس مرحله دو س.ب گفت انشاالله هر چی میخواین قبول شین

منصوره فریاد زد: دانشگاه تهران

س.ب خندید! گفت تو شبا خواب دانشگاه تهران رو نمیبینی؟


یه بار تو کلاس مرحله دو منصوره به س.ب گفت:

پروژه هاتو خوب انجام بده ما اومدیم دانشگاه تهران ازت بگیریم



بعد کنکور مرحله اول با م.م رفتیم پیش س.ب

من صحیح کرده بودم و فهمیده بودم چندان شاهکاری هم وجود نداره

اما م.م  هنوز در حال گول خوردن از اسونی کنکور بود و خوشحال....

به س.ب گفت من رتبه م 30 میشه و میام ترم پایینی شما میشم و تو دانشگاه تحویلت نمیگیرم!و اونقدر زیاده روی کرد که س.ب گفت این دوستت رو جمع کن!


همون اولای درس خوندن روز عاشورا که خونه بودیم مگم اس داد که:بسه دیگه !درس نخون اینقدر!پاشو برو هیات برای قبولی من دعا کن...

منم جواب دادم:

ان شاالله سال دیگه عاشورا تو هیات دانشگاه تهران باهم عزاداری میکنیم و جبران میکنیم امسال رو.... 


ن.م


ن.م همیشه به هممون روحیه میداد...سال دومی بود که داشت درس میخوند و من با اینکه اصلا دوستش نداشتم اما بعنوان یه فرد باتجربه و دلسوز قبولش داشتم

دو_سه هفته مونده به کنکور بهش گفتم اگه میانگین 50 بزنم چی میشه؟ گفت زیر 20 میشی و دانشگاه تهران قبولی


بعد از اینکه رتبه ها اومد اومدم تو کلاس و گفتم دوستم 170 شده ولی میگه تهران قبول میشم!

ن.م گفت ما هم قبول میشیم!

تو هم همینو میگفتی....


استاد س.الف

1 بار گفت ان شاالله قسمت بشه بشین شاگرد دکتر الف.ز.د 

نظرات 1 + ارسال نظر
نازی دوشنبه 14 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 12:09 ب.ظ http://www.n-ns.blogfa.com

چقد خوب:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد