خواب دیدم

امروز ساعت 1 ظهر که خوابیدم خوابش رو دیدم...اول یه فضایی بود تو مایه های دانشگاه که من با مامانم رفته بودم و استادمون با مامانم بد برخورد کرد و منم تو روش در اومدم و استاد عذرخواهی کرد و ...

بعد یه کاری به من محول شد که داشتم پله ها و راهرو ها رو بالا پایین میکردم که تو یه راهروی کم نور صداش رو شنیدم داشت درس میداد. سرم رو در جهت مخالف کلاس برگردوندم و با سرعت از جلوی در کلاسش در شدم. دلم لرزید وقتی صداش رو شنیدم و با تمام وجودم میخواستم ببینمش اما نمیدونم خواستم مزاحم کارش نشم یا روم نشد یا قهر بودم ولی با سرعت رد شدم و رفتم. در کلاس رو که رد کردم صدا قطع شد. حس کردم فهمید که منم. با عجله دویدم که منو نبینه و چون انتهای راهرو بن بست بود راه فراری نداشتم، رفتم تو یه کلاس تاریک و دم دم وایستادم. تمام وجودم میلرزید یواشکی نگاه کردم دیدم داره خیلی قاطع و محکم میاد سمت کلاسه. یهو دلم ریخت: نکنه پیدام نکنه...نکنه شک کنه و برگرده...یکمی از دستم رو از در بیرون گذاشتم که فکر نکنه توهم بوده و زدم زیر گریه.وقتی رسید و بازوم رو گرفت صورتم خیس خیس بود. بازوم رو گرفت و چرخوند سمت خودش...فیس تو فیس شده بودیم. دست چپم رو کشیدم رو سمت راست صورتش و تا روی چروکهای گردنش اومدم پایین بعد یه باسه ی ناخودآگاه به سمت راست صورتش و آغوش.......اونقدر سفت چسبیده بودمش که انگار دارن ازم میگیرنش. من گریه میکردم و اون قربون صدقه م میرفت. میگفت دختر خودمی فقط...میگفت چرا منو از دیدن خودت محروم کردی ؟ و من زجه میزدم. دستش رو پشت کتفم میکشد که آرومم کنه و من به اندازه تمام سالهایی که نبود بغض داشتم............

·        نمیدونم چمه، کمبود محبت دارم؟تنهام؟عاشقم؟خلم؟ نمیدونم..... اما امروز 700 بار این صحنه رو با خودم مرور کردم و اشک ریختم....میدونم یه روزی میرسه از اینکه این روزها رو از دست دادم پشیمون میشم اما نمیدونم چه مرگمه که دلخوش کردم به چهارتا شعر و استیکر تلگرامی....

 

امشب شب قدره، شب 21 ام و من مثل همه سالهای گذشته هیچ تلاشی برای سرنوشتم نمیکنم....اینهمه فاصله بین من و خدا فقط و فقط تقصیر خودمه...هر روز بیشتر میشه...هیچ فرقی با یه آدم بی دین ندارم.خیلی از آدمهای دور و برم هستند که خیلی کثیف و گناهکارن اما با خدا با اهل بیت با معنویت نزدیکن.... نمیدونم این چه فاصله ایه....به زور نماز میخونم با منت روزه میگیرم...کارهام رو پیش نمیبرم....

خدایا! به من کمک کن برا خودم گریه کنم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد